نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





پر کن پیاله را
کاین جام آتشین
دیری ست ره به حال خرابم نمی برد !

این جام ها ، که... در پی هم می شود تهی !
دریای آتش است که ریزم به کام خویش ،
گرداب می رباید و ، آبم نمی برد !

من ، با سمند سرکش و جادویی شراب ،
تا بی کران عالم پندار رفته ام
تا دشت پرستاره ی اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریزپا ،
تا شهر یادها …
دیگر شراب هم
جز تا کنار بستر ، خوابم نمی برد !

هان ای عقاب عشق !
از اوج قله های مه آلود دوردست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد !

آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد !
در راه زندگی ،
با اینهمه تلاش و تمنا و تشنگی ،
با اینکه ناله می کشم از دل که : آب … آب !
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد !

پر کن پیاله را


[+] نوشته شده توسط مسلم در 4:51 بعد از ظهر | |







نفر قبلیتو حاضری باچی عوض کنی؟!
1-با آدامس
2-من آدم فروش نیستم
3-با دنیا عوضش نمیکنم
4-بایه پاکت سیگار marlboro
... 5-بایه فرغون
6-اگه اددم کنه عوضش نمیکنم
7-بانفر قبلی
8دوسش دارم عوضش نمی کنم
9-با کارت بنزین
10-بی خیال
11-نفس وکه عوض نمی کنند
12-باصدهزارتومن پول
13-یه بلیط سفر به دور دنیا
14-با جنیفر لوپز!
15-با برد پیت
16-اگه ده تا کلاغ پر بره عوضش نمیکنم
17-یه سیخ جیگر
18-یه بسته چی توز موتوری
19-دلم نمیاد عوضش کنم
20-یه سال اشتراک رایگان روزنامه جام جم
21- دی وی دی کامل برنامه زلال احکام
22-پنج سکه طلا
23- سه سال بلیط رایگان شرکت در راهیان نور
24- اگه بگه دوست دارم عوضش نمیکنم
25-بلیط رایگان سفر سه روزه به کابل
26-با یکی خوشگل و خوشتیب تر
27-راضیم ازش عوضش نمیکنم !
28-نمیدونم
29- اگه یه شام/ناهار بهم بده عوضش نمی کنم
30- یه عروسک خرسی
31- اگه یه دست مشت و مال اساسی بهم بده عوضش نمیکنم !


[+] نوشته شده توسط مسلم در 4:50 بعد از ظهر | |







من واقعا تو خلاقیت بعضی از این دخترا موندم
دختره 150 سانت مفید قد داره
10 سانت پاشنه زده زیر کفشش
کلیپس بسته رو کلش اونم یه 7 سانت مرتفع ترش کرده
بعد میگه من با پسرای قد کوتاه دوست نمیشم!!!


[+] نوشته شده توسط مسلم در 4:47 بعد از ظهر | |







یادش بخیر ما بچه بودیم ، واسه پوشکمون یه دستمال کهنه ای ، لنگ ماشینی چیزی پیدا

میکردن ، میذاشتن لای پامون بقچه میکردن تا یه هفته بعد بازش کنن !
الان پوشک زدن واسه بچه با خروجی هوا از هردو طرف ، ۸ لایه محافظ ، ویتامینه ، همراه

... با عصاره مالت ، ۱۲ ایربگ ، کروز کنترل ، سنسور عقب ، تهویه مطبوع ، با ال سی دی و

… خلاصه فول آپشن دیگه !!! از ال سی دی هم توشو نشون میده دیگه لازم نیست ره به ره

بازش کنن


[+] نوشته شده توسط مسلم در 4:32 بعد از ظهر | |







یه آدمایی
یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن…
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم..
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده,
راهشون رو کج میکنن از یه طرف دیگه میرن که اون نپره…

همینایی که تو سرما اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون…
اونایی که تو تلفن یهویی ساکت میشن
اینایی که همیشه میخندن
اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن
اینا فرشتن …
تو رو خدا اگه باهاشون میرید تو رابطه, اذیتشون نکنین …
تنهاشون نزارین ؛ داغون میشن …


[+] نوشته شده توسط مسلم در 4:30 بعد از ظهر | |







اینجا... کنار پنجره
هیچ چیز،جز انتظار
سرک نمی کشد
به تاریکی اتاق...
اما... فقط اینجاست
که آرامم می بخشد...
... دودوی چشمانت را
در قابی از آمدن
خیره می شوم
و
در خاطراتت غرق...
...
غریق دردم کردی
همنشین رنج
و
همراه سکوت...


[+] نوشته شده توسط مسلم در 4:30 بعد از ظهر | |







مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.

زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.
... مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.
زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.
مرد جوان: منو محکم بگیر.
زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه.

روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.


[+] نوشته شده توسط مسلم در 4:26 بعد از ظهر | |







خدایا یادت هست...؟! اون روز دستتو گرفتم کشیدم بردم پیش اون...!
با انگشتم مستقیم نشونش دادم گفتم: "خدا من اینو می خوام ، خودت درستش کن"
نگاهی بهش انداختی و گفتی:تو ... این...؟! من بهتر از این رو بهت میدم...!
من پامو کوبیدم زمین و گفتم: نه! فقط همین ! من اینو خیلی دوست دارم ! فقط همینو می خوام...!
برگشتی مستقیم توی چشمانم زلزدی و گفتی: نمیشه...! آخه او مال کس دیگه ای شده...!
بعد روتو برگردوندی وقدم زنان رفتی...
خدایا یادت هست...؟؟؟!!!
منم یادم می مونه...!!!


[+] نوشته شده توسط مسلم در 4:25 بعد از ظهر | |







یک مترسک خریده ام
عطر همیشگی ات را به تنش زده ام
در گوشه اتاقم ایستاده
درست مثل توست ، فقط اینکه روزی هزار بار از رفتنش مرا نمی ترساند . .
انتظار ، نغمه خیس نگاه انسانهایی است که زندگیشان بوی تنهایی می دهد …


[+] نوشته شده توسط مسلم در 4:24 بعد از ظهر | |







بله عروس

عروس عادي : با اجازه بزرگترها بله (اين اصولا مثل بچه آدم بله رو ميگه و قال قضيه رو ميکنه.)

عروس لوس: بع..........له... (عروسهاي لوس رو بايد فقط سپرد به داماد و حجله...)

عروس زيادي مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دايي جون، عمه جون،...، زن عمو کوچيکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسي خانوم جون ، ... ، ... (اين عروس خانوم آخر هم يادش ميره بگه بله واس...ه همين دوباره از اول شروع ميکنه به اجازه گرفتن ... !)

عروس خارج رفته: با پرميشن گريت ترهاي فميلي ... اُ يس (اين هم بايد به سرنوشت عروس لوس برسه تا شايد آدم بشه)

عروس خجالتي: اوهوم (قابل توجه بعضيا)

عروس پاچه ورماليده: به کوري چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فاميل اين بزغاله (اشاره به داماد) آره.... ( وضعيت داماد کاملا قابل پيش بيني است)

عروس هنرمند: با اجازه تمامي اساتيدم، استاد رخشان بني اعتماد، استاد مسعودکيميايي، ...، اساتيد برجسته تاتر، استاد رفيعي، ... ، مرحوم نعمت ا..گرجي ، شير علي قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلين مونرو،مرحوم مارلين ديتريش، مرحوم مغفور گري گوري پک و ... آري ميپذيرم که به پاي اين لولوی خبيث بسوزم چو پروانه بر سر آتش ... ( تو که مادر منو ****اين ستاره ها يه حرف بدي بود که داماد به عروس زده بود ما هم سانسورش کرديم)

عروس داش مشتي: با اجازه بروبکس من که پايه ام ... (با عرض تشکر از داش .......... عزيز)

عروس فمنيست: يعني چي؟! چه معني داره همش ما بگيم بله ... چقدر زن بايد تو سري خور باشه چرا همش از ما سؤال ميپرسن ! ... يه بار هم از اين مجسمه بلاهت(اشاره به داماد) بپرسين ... (اصولا اين قوم فمنيست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و يه چيزي ازشون بپرسن ... فقط بايد زد تو سرشون و بهشون گفت همينه که هست ميخواي بخواه نميخواي به سرنوشت عروس لوس و خارج رفته دچار میشی)


[+] نوشته شده توسط مسلم در 4:21 بعد از ظهر | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 26 صفحه بعد